سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 89 مرداد 26 , ساعت 5:15 عصر

تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

زخم شب می شد کبود.


در بیابانی که من بودم


نه پر مرغی هوای صاف را می سود


نه صدای پای من همچون دگر شب ها


ضربه ای به ضربه می افزود.


***


تا بسازم گرد خود دیواره ای سر سخت و پا بر جای،


با خود آوردم ز راهی دور


سنگ های سخت و سنگین را برهنه پای.


ساختم دیوار سنگین بلندی تا بپوشاند


از نگاهم هر چه می آید به چشمان پست


و ببندد راه را بر حمله غولان


که خیال رنگ هستی را به پیکرهایشان می بست.


***


روز و شب ها رفت.


من بجا ماندم در این سو، شسته دیگر دست از کارم.


نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش


نه خیال رفته ها می داد آزارم.


لیک پندارم، پس دیوار


نقش های تیره می انگیخت


و به رنگ دود


طرح ها از اهرمن می ریخت.


***


تا شبی مانند شب های دگر خاموش


بی صدا از پا درآمد پیکردیوار:


حسرتی با حیرتی آمیخت.

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com




لیست کل یادداشت های این وبلاگ